عید بی آقا...

 

 

..به خدا جمعۀ اين هفته تفاوت دارد                   عيد اين جمعه غدير است تو بايد باشي..
و علي گفته که يک روز غدير است فرج               اينک اين جمعه غدير است تو بايد باشي..
حرم امن خدا دست چه کس افتاده؟!                 حجم اين غصه عظيم است تو بايد باشي..
به خدا بي تو جهان حس يتيمي دارد                  وقت اطعام يتيم است تو بايد باشي..
هدف خلقت ما درک ولايت بوده                         عيد پيمان امير است تو بايد باشي..
و علي چشم به راه پسر فاطمه است                روز حاجات عظيم است تو بايد باشي..
و تو بايد باشي جمعۀ ما عيد شود                     روز عيدي ز کريم است تو بايد باشي...

 

+التماس دعای فرج

دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم??


چقدر زیباست این دیدار امام زمان
.
این دیدار زیباست تا حالا فقط توصیف کردیم هیچ توصیه ای برای ما نداری؟ نه به خدا.
توصیه ای ندارید ما بچه های خوبی بشیم؟ دلمونو از غیر خالی کنیم تا آقامون میرسد.
در خانه جا ندارد میاد مراجعه میکنه می بینه دل پره دیگه نمیاد نمیگی؟
آقا بچه های خوبی باشیم دلمونو از غیر خالی کنیم تا او بیاد؟ نه آقا فایده نداره
من اگه بنا باشه توصیه بکنم به خود آقا توصیه می کنم. میگم آقا جون دل ما خونه ی خودته مستاجرآوردیم بیرون نمیره، بیا بیرون کن خودت بیا بشین.
من اگه بنا باشه به کسی توصیه کنم به خود آقا میگم.به خودمون که فایده نداره حداقل من که از خودم ناامیدم .
آخه نمیشه که هیچ توصیه ای نداشته باشی!!
چرا من یه توصیه می کنم در بین امامان ما یه امام هست معرفتش زیاد معرفت نمیخواد محبتش هم زیاد دل نمیخواد، آدم قلوه سنگ هم تو سینه ش باشه این آقا وارد میشه. اینقدر این آقا رو سنگش زدن، با سنگ بلده چجوری برخورد کنه
این آقا رو به سر بریده ش هم سنگ می زدن با سنگ آشناست ،از این آقا جدا نشیم
اگه دیدی آقا امام زمان تو دلت نمیاد دلت سنگه، این سنگ رو ببر پیش حسین. بگو حسین یه سنگ دیگه اوردم برات، این سنگ دلمو آب کن، فرمودن همه بیان زیارت حسین
انگار مهدی فاطمه به کربلا عنایت خاصی داره شما چرا اینجا نشستین ؟ آتیشت بزنم؟لیاقت نداشتی امشب کربلا باشی؟تو که بچه ی خوبی بودی که، دوست نداشتی کربلا باشی؟ حاجت روا نشدی؟
میدونی اگه الان کربلا بودی چی میشد؟میدونی اونجا صورتت رو روی خاک می گذاشتی 
بین الحرمین بیای همونجا برات میخوندم اگه امشب کربلا بودی صورتتو می گذاشتی زمین میگفتی
یابن الحسن به حق این خاکی که حسین با صورت رو این خاک افتاد، تموم بود کارت دیگه.آقا بغلت می گرفت
ما که دستمون به کربلا نرسید یا اباعبدالله اینا همه دوست داشتن بیان کربلا
من میدونم شما بخیل نیستی،قلب اینا هم از سنگ نیست، سنگ ها رو به سوی تو پرتاب نمیکنن
زیر پاهای تو گذاشتن،قدم بگذار به قلب نورانی و نازنینشون.

استاد پناهیان

اولین شب قدر ماه رمضان 94

سلام امشب اولین شب قدر سال94

باهمه سختی ها و گرمی ها ماه رمضون امسال هم دوباره به شبای قدر رسید.

 

از این شبا به راحتی نگذریم.

واسه غریبی و تنهایی و فرج آقامون خیلی  دعا کنیم

واسه سلامتی رهبرمون دعا کنیم

واسه زیات هزار باره کربلا دعا کنیم.

واسه نابودی دشمن شیعه دعا کنیم.

واسه آزادی مسلمونای دنیا از دست وهابی و داعشی های ملعون دعا کنیم.

و در آخر واسه خودمون دعا کنیم.

 

 

 

 

التماس دعا واسه تمامی بچه های هیات محبان المهدی (عج)

 

 

 

هفته پر بار

هفته پر بارى پيش رو داريم:
شنبه معراج حضرت محمد صلی الله علیه
یکشنبه اولین شب قدر
دو شنبه ضربت خوردن حضرت علیعلیه السلام
سه‌شنبه دومین شب قدر
چهار شنبه شهادت حضرت علی علیه السلام
پنجشنبه سومین شب قدر
انشأالله با دعا کردنمون جمعه بشه روز ظهور امام زمان.

برگه ها بالا!!!

زندگی مثل یه دیکته اس هی می نویسیم، هی غلط می نویسیم


هی پاک می کنیم،دوباره هی می نویسیم، هی پاک می کنیم


غافل از اینکه عزرائیل داد میزنه:


برگه ها بالا!!!


چه حسی داری با دیدن این عکس؟؟؟؟



کربلایی.jpg

دوست دارم اولین جمله ای کا بادیدن این عکس بهت دست میده رو بدونم



کدوم خاک...



سلام به نظرتون کدوم خاک قشنگتره؟؟؟




مورچه و خدا ...

 

نسیم دانه از دوش مورچه انداخت ...

 

مورچه دانه را دوباره بر دوشش گرفت...

 

 و رو به خدا گفت :

 

گاهی یادم می رود که هستی ...

 

کاش بیشتر بوزد ...

 

راقب اعمال و رفتارمان باشیم ...!!!!






ﻣﻘﯿﻢ ﻟﻨﺪﻥ ﺑﻮﺩ، ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﻮﺍﺭ

ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ . ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ
ﺑﻘﯿﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ 20 ﭘﻨﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺗﺮ
ﻣﯽ ﺩﻫﺪ !
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻪ
ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺑﺮ
ﺧﻮﺩﻡ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺷﺪﻡ ﻭ ... ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ
ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﯼ ...
ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ . ﻣﻮﻗﻊ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻥ
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ
ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ . ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯽ ؟ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ
ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﻣﺮﮐﺰ ﺷﻤﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﻡ ﺍﻣﺎ
ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻤﯽ ﻣﺮﺩﺩ ﺑﻮﺩﻡ . ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ
ﺷﺪﯾﺪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ
ﺷﺮﻁ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﮔﺮ ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﺑﯿﺎﯾﻢ .
ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﻢ !
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ : ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪ ﺣﺎﻟﯽ
ﺷﺒﯿﻪ ﻏﺶ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ . ﻣﻦ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺩﻡ
ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺴﺖ
ﭘﻨﺲ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺧﺘﻢ.

خانه تکانی باورها.....

 ( سلام بیایم با این داستان یه ذره به خودمون بیایم اول هم با خودم هستم...)


یک روز تعطیل سوار اتوبوس شدم.تقریبا یک سوم اتوبوس پر شده بود.بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و در مجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود.

تا اینکه مرد میانسالی،با بچه هایش سوار شدند و بلا فاصله فضای اتوبوس تغییر کرد.بچه ها داد و بیداد راه انداخته بودند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می کردند.

یکی از بچه ها با صدای بلند گریه می کرد و یکی  دیگر روزنامه را از دست این و آن  می کشید و خلاصه اعصاب همه مان توی اتوبوس  خرد شده بود.اما پدر بچه ها که دقیقا در صندلی جلویی من نشسته بود.اصلا به روی خودش نمی آورد و غرق در افکار خودش بود.

بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض باز کردم که:

«آقای محترم!بچه هاتون واقعا دارن همه رو آزار می دن.شما نمی خواید جلوشون  رو بگیرید؟»

مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می افتد،کمی خودش را روی صندلی جا به جا کرد و گفت:

«بله،حق با شماست. واقعا متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی گردیم که همسرم،مادر همین بچه ها نیم ساعت پیش اونجا مرد. من واقعا گیجم و نمی دونم باید به این بچه ها چی بگم.نمی دونم که خودم باید چیکار کنم و ... »

و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.

اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می تواند تا این اندازه  بی ملاحظه باشد. اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است،انجام بدهم و دلسوزانه به آن مرد گفتم:

«واقعا منو ببخشید.نمی دونستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟و...


حقیقت این است که به محض تغییر برداشت همه چیز ناگهان عوض می شود.کلید یا راه حل هر مسئله ای این است که به شیشه های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هزارگاه لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتیرا از دیدگاه تازه ای ببینیم و تفسیر کنیم.آنچه اهمییت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن واقعه است.

                 

 

                                              آنچه در مغزتان می گذرد

                                        جهانتان را می آفریند.

 

شرح روی عکس





سلام بیاید یه ذره به این عکس فکر کنیم ونظراتمون رو بدیم!!!!

نظر شما چیه؟؟؟



آخرین روزای ماه صفر...

سلام 


شهادت امام حسن مجتبی(ع) و رحلت حضرت رسول(ص) و شهادت امام رضا(ع) رو از طرفه تمامی بچه های هیئت محبان المهدی(عج) به شما دوستان تسلیت و تعزیت میگم.



اعتماد


کاش به اندازه ای که به پزشک خودمان اعتمـاد داریـــــــــــــم

به خدا هم اعتماد کنیم . تلخ ترین داروها را میخوریـم چـــــــون

به پزشک اعتماد داریم.مشکلات هم مث همین داروهای پزشکه

خدایا : باید سپاسگزارت باشم بابت همـــــه بد بختــــی هایـــم

وباز هم شکرگزار بابت تمام شدن بد بختـی هــای قــــــــدیمی

و ورود بدبختی های جدید به زندگـــی ام . چــــــون مــعتقــدم

هرچه از دوست رسد نیکوست

هوایی تو

حـــــــرم...

هوایی تو مثل یک کبــــــوترم...

به هــــــوای بین الحرمین می پرم ...

اگه قبـــــولم کنی مـــنم نوکـــــرم...

قســـــم به جون مـــــادرم...


شب و روز من بی تو حرومه...عکس حرم تو روبرومه...


sibThC_505.jpg


سلام آقا!!!دلم بد گرفته یعنی دله همه بجه ها کرفته؟؟؟

آقه یه سوال ؟؟؟فقط یه سوال؟؟؟ کی نوبته ما میشه؟؟؟






سلام

سلام دوستان

امیدوارم حالتون خوب باشه.

دوستان ما بچه های هیئت همه حالمون گرفته اس

من که هستم دوستان هم مطمئنم که هستن.

یکی از بچه های پایه ثابت  هیئت ان شالله فردا راهی کربلاس

ماهم قرار شده خونشون واسش برنامه بدرقه رو داشته باشیم 

ان شالله که به سلامتی بره وبرگرده.

بمیرم واسه تک تکه دلا

خوده دوستمون دلش غوغاس الهی بمیرم دلش پر از اضطراره

ولی بگم واستون از حاله  بجه ها وقتی فهمیدیم که قرار شده بره کربلا

 همه دلاشون پر حسرت شد هر کی یه جور اشک میریخت الهی بمیرم

 یکی دلش واسه دفعه پیش که رفته بود تنگ شده یکی واسه اینکه اصلا نرفته

 ضجه میزنه دقیق مثه خودم

ما بخیل نیستیم 

به قول یکی از بجه ها میگه: الان کربلا شلوغه امام حسین آقام خودش گذاشته

 خلوت بشه که فقط خودم باشم وخودشون

والله 

ان شالله به زودی زود قسمت هرکی عاشقه کربلاس بشه 

همین الان آمینش رو بگو که ان شالله روزی تو دوسته خوبمم بشه.



طرح های هیئت محبان المهدی (عج)

اولین طرح


ثبت نام کلاس کارگاه آموزشی با موضوع روش زندگی اسلامی این کلاس قررار

توماه دی یا بهمن اجرا بشه یک ماهه دو ساعته در هفته.واسه سنین18 تا 30

ساله هاس.هزینه هم 30000تومان

دومین طرح


پیاده روی رو داریم که قرار شده به قرعه کشی صبح یا عصر بودنش رو

هماهنگ کنن.آدرسه پارک به کسایی که ثبت نام کردن ارسال میشه و با یه

میان وعده ازشون پذیرایی میشه

سومین طرح


رفتن به مسجدهای غریب و خوندن نماز جماعت توی اون مسجد ها که اونم

مثه طرح قبلی هر کسی که ثبت نام کرده با پیام آدرس و

ساعتش هماهنگ میشه واسش فرستاده میشه

و چهارمین طرح


سر زدن به مادر شهدا که به نظرمن قشنگترین طرح این ماه هیئته

واقعا بعضی ازمادرای شهدا تنها و غریبن و باید تنهاشون نزاریم



لازم به ذکر هرکدوم از طرح ها رو متوجه نشدی به خودم بگو تا واست بیشتر توضیح بدم اگر هم خواستی بیشتر توضیح داده بشه بازم از خودم بپرس من دونه دونش رو با دل وجون واست توضیح میدم.

راستی واسه ثبت نام هم به شماره هیئت(09362925832) هم میتونی
پیام بدی و اسمتون رو بگید و منتظر پیام یا همون اس ام اس از سمته
 هیئت باشید

تاریخچه هیئت محبان المهدی(عج)

 

 

تاریخچه هیئت محبان المهدی(عج)

 

هیئت محبان المهدی (عج)هیئتی متشکل از دختران

جوان ودوست داشتنی (البته تعریف نباشه آ)

اسلامشهری که به مدد امام زمان(عج)بیشتر از یه دهه

 است که در قالب برنامه های هفتگی ومراسمات محرم

 فاطمیه ... مولودی هم تادلتون بخواد دور هم جمع

 میشیم!تازه اردوهای متنوع هم داریم!!!

اصلا هرچی كه شما  فکرشو بکنید داریم!!!!اومدنش

 اصلا به ضررتون نیست!!!

 

 

درخت گردو


شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و می‌گفت: «خدایا! همه کارهایت درست است فقط نمی‌فهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این
درخت بزرگ قرار داده‌ای ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بته‌های کوچک! » همین‌طور که داشت با خدا درددل می‌کرد ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینی‌اش خون آمد. او به خودش آمد و گفت:
«خدایا! کارت درست است. اگر یک هندوانه بالای درخت بود، معلوم
 نبود چه بلایی سرم می‌آمد
» .

خدا می بیند


سلام من این دوتا پست رو خیلی دوست دارم واقعا قشنگه دوست دارم
 نظر شما رو هم دربارش بدونم.



به آیت الله بهجت گفتند :

کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید

فرمودند:
لازم نیست یک کتاب باشدیک کلمه کافی است که بدانی

"خدا می بیند"

دعا کنید آدم بشوم...


شخصی به آیت الله العظمی بهاء الدینی گفت :

"حاج اقا دعا کنید من آدم بشوم"

با خنده ملیحی گفتند:


"با دعا کسی آدم نمی شود"


مفهوم غیرت!


سلام من بادیدن این عکس خیلی از خودم خجالت کشیدم

واقعا به این میگن غیرت نه من و امثال من البته قصد جسارت به کسی رو ندارم.

همش رو با خودم هستم.





شما فروختید ما خریدیم

مقتدر مظلوم - شما فروختید ما خریدیم ...

بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندق‌دار یک خانم بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود
صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت. اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی بشه!.
بقیه در ادامه مطلب



ادامه نوشته

ای همه وجودم مادر



       52138832106998352689[1].jpg

این عکس تکان دهنده توسط یک عکاس عراقی در یک یتیم

خانه گرفته شده است.

این دختر کوچولو هرگز مادر خود را ندیده است…


روی زمین نقشی از مادر ترسیم کرده و در آغوش آن آرام گرفته است.
 
شکرگذار آنچه دارید باشید و قدر آنرا تا وقتی که از شما گرفته

نشده است بدانید

زیرا وقتی میفهمید که دیگر دیر شده است


یه سوال.....اول از خودم بعد از شما؟


برای ظهور حضرت مهدی(عج) به غیر از دعا چه کرده ایم...؟




عاشورا  ......


دکترها جوابش کرده بودند...

فقط یکی می گفت: دارویی برایت می نویسم جواب می دهد...!!

منم تشنه ام.....


منم تشنه ام ...

تشنه یک جرعه آب حرم ...


و دلتنگ مشهدالرضا ...

یاضامن آهو....

سلام بر دوستان عزیز.....


بازم من سوال افتاده توسرم بدم داره اذیتم میکنه


  لطف کنیدوبهم تو پیدا کردنه جوابش کمک کنید.


((چرا به امام رضا میگن ضامن آهو؟؟؟

واقعا واسه آهوهاضامن بوده؟؟))


صحن باب الجواد و یه دنیا...

http://sangariha.com/i/attachments/1/1376233543684508_large.jpg


آقا قرار شاه و گدا هست یادتان ؟
آری همان شبی که زدم دل به نامتان ...
مشهد ...
حرم ...
ورودی باب الجوادتان ...
آقا دلم عجیب گرفته برایتان .
..

یاعلی بن موسی الرضا(ع)....

 

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی

الامامِ التّقی النّقی

و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ

و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید

صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه

کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ

حرف دل من : 

قربون کبوترای حرمت امام رضا کاش منم کفتر حرمت بودم...

حالا نوبت حرف دله تو با امام رضا(ع) 

بسم الله...

تو چرا چادری شدی؟؟؟؟

 

گفت:چرا چادری شدم؟؟؟

گفتم: چه می‌دانم، لابد این ‌طوری خوش‌تیپ تری!!!

گفت: خیر!!!

گفتم: خب لابد فهمیدی این ‌طوری حجابت کامل‌تره مثلاً!!!

گفت:خیر !!!

گفتم: ای بابا!!! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!

گفت: نزدیک شدی!!!

گفتم: آها!!! دیدی گفتم همه ‌ی قصه ‌ها به ازدواج ختم می‌شوند؟ دیدی!!!


گفت: برو بابا… دور شدی باز...

گفتم: خب خودت بگو اصلاً...

گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهراست، خواستم کمی شبیهحضرت زهراباشم

لطف کن ونظرت رو واسم بزار!!!